داستان

حکایت کبک و قضاوت گربه: نتیجه اعتماد کردن به هر کس شرایط و عواقبش مرگ است!

حکایت کبک و قضاوت گربه: در دیاری سرسبز و زیبا کبکی زندگی می‌کرد. او لانه‌اش را زیر یک بوته در زمین ساخته بود. یک روز، در جستجوی غذا، کبک به دام شکارچی افتاد. با توجه به زیبایی کبک، شکارچی او را به شهر برد و به یک مرد ثروتمند فروخت. مرد ثروتمند کبک را در قفسی زیبا نگهداری می‌کرد و خانواده و دوستانش از تماشای آن لذت می‌بردند.

 

حکایت کبک و قضاوت گربه

در همین حال، لانه کبک در دشت خالی مانده بود. یک روز، خرگوشی از کنار آن لانه عبور کرد و آن را خالی دید. او تصمیم گرفت در آنجا ساکن شود و همسایگان نیز که دیدند کبک مدت زیادی است که به آنجا برنگشته به او اجازه دادند.

کبک در خانه مرد ثروتمند زندگی می‌کرد. اگرچه افراد خانه او را دوست داشتند، غذاهای خوشمزه به او می‌دادند و قفس او را به باغ می‌بردند، اما کبک همیشه احساس غم و ناراحتی می‌کرد. او آرزو داشت به دشت سبز و زیبای خود بازگردد و بین درختان و مزارع بازی کند.

بالاخره یک روز، مرد ثروتمند قفس را برای دادن آب و غذا باز کرد و در همان لحظه، کبک از فرصت استفاده کرد و از قفس خارج شد. قفس در کنار یک پنجره باز قرار داشت و کبک خود را از طریق پنجره به باغ رساند و در بین درختان ناپدید شد. اهالی خانه هر چه دنبال کبک گشتند، او را پیدا نکردند. کبک با تمام تلاشش توانست به دشت زیبا و سبز خود بازگردد، اما وقتی به آنجا رسید، با تعجب متوجه شد که خرگوشی به همراه خانواده‌اش لانه‌اش را گرفته‌اند.

این حکایت هم جالبه: را به خیر تو امیدی نیست شر مرسان+داستان جالب و شنیدنی

کبک با ناراحتی به خرگوش گفت: “این لانه متعلق به من است، تو اینجا چه کار می‌کنی؟”

خرگوش گفت: “من مدت‌هاست که در این سوراخ زندگی می‌کنم و کسی چیزی نگفته است. این لانه قبلاً خالی بود و اهالی دشت به من اجازه داده بودند که در اینجا بمانم. کبک با احساس ناامیدی گفت: “من برای مدت طولانی اینجا زندگی می‌کردم و به دشت بازگشتم تا خانه‌ام را پیدا کنم. اما به نظر می‌رسد که همه چیز تغییر کرده است.

خرگوش با صدای بلند اعلام کرد که این لانه مال اوست و از آنجا خارج نخواهد شد. بحث بین خرگوش و کبک به شدت بالا گرفت و حیوانات جمع شده بودند تا این دعوا را تماشا کنند. در این حین، کلاغی که در نزدیکی زندگی می‌کرد، به حیوانات گفت که در نزدیکی رودخانه یک گربه زندگی می‌کند که مشکلات حیوانات را حل می‌کند. پس از توصیه کلاغ، کبک و خرگوش به نزد گربه رفتند تا مشکل شان را بیان کنند.

کبک و خرگوش نزد گربه رفتند و با احترام سلام کردند. سپس موضوع دعوایشان را به گربه گفتند و از او خواستند که یک رای عادلانه درباره اینکه لانه به کی می‌رسد، بدهد. گربه با شروع به نصیحت کردن، اظهار داشت که این مشاجره برای چیزی که ارزشش را ندارد، بسیار بیهوده است و مال دنیا مانند ابر بهاری است که هیچ دوامی ندارد. همچنین، گربه با اشاره به سن پیری خود، خواستار این شد که جلوتر بروند و مشکل را مجدداً بیان کنند تا او بتواند بهترین نظر خود را ارائه دهد.

کبک و خرگوش، تحت تأثیر حرف‌های گربه، به او اعتماد کردند و بیدون ترس  و واهمه به او نزدیک شدند. اما به طور غافلگیرانه، گربه که گرسنه بود و حیله‌گر بود و نقشه‌ای برای خوردن آن‌ها را کشیده بود، در لحظه‌ای که کبک و خرگوش به او نزدیک شدند، با چنگال‌های تیز خود به سمت آن‌ها پرید و آن‌ها را یک لقمه چپ شان کرد.

حکایت کبک و قضاوت گربه-1

نتیجه حکایت کبک و قضاوت گربه

این حکایت کبک و خرگوش نشان می‌دهد که نباید به هر کسی بدون تامل و بررسی عمیق اعتماد کرد. این می‌تواند به مشکلات و خطراتی منجر شود. گربه در این حکایت نمادی برای فریبکاری و خیانت است. او از نیت خوب کبک و خرگوش سوء استفاده کرده و آنها را فریب داده است.

برداشتی که می‌توان از این حکایت داشت، این است که باید در انتخاب دوستان و افرادی که به آنها اعتماد می‌کنیم، دقت کنیم. نباید به ظاهر خوب و قول‌های افراد با اعتماد کورکورانه حساب کنیم. اهمیت دارد که با دقت و ارزیابی صحیح، کسانی را انتخاب کنیم که واقعاً بهترین مصلحت را برای ما در نظر دارند و در مسیر صحیح با ما همراهی می‌کنند.

بنابراین، اعتماد کردن به هر کسی بدون در نظر گرفتن شرایط و عواقب ممکن، به خصوص در مواقعی که عواقب بررسی نشده‌اند، بهترین راه‌حل نیست. باید با دقت و هوشمندی، افراد را بررسی کرده و در اعمال و قول‌هایشان اطمینان حاصل کرد. این بیانگر اهمیت واقع‌بینی و درک درست از افراد و موقعیت‌هاست.

این حکایت هم جالبه: اصطلاح با سلام و صلوات وارد شدن یا وارد کردن از کجا آمده است!؟+داستان

امیدواریم از حکایت کبک و قضاوت گربه خوشتان آمده باشد. شما همواره می توانید سوالات، بازی های فکری، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش داستان مجله اینترنتی اهل فان مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند.

درگیر شدن مغز در بازی های فکری می تواند یک راه سرگرم کننده و عالی برای استراحت از استرس های روزانه باشد. تمرکز ما را از نگرانی‌ها دور می‌کند و به ما اجازه می‌دهد در حالی که هنوز ذهن خود را تمرین می‌دهیم، استراحت کنیم. بازی های فکری اغلب شامل به خاطر سپردن و یادآوری اطلاعات است که به بهبود حفظ حافظه و مهارت های یادآوری کمک می کند.

این می تواند به ویژه برای افراد در هر سنی، از جمله دانش آموزان و افراد مسن مفید باشد. شما هرروزه در مجله اینترنتی اهل فان مطالب متنوعی از انواع تست شخصیت، تست بینایی،هوش تصویری، معمای تصویری را می توانید ببینید و لذت ببرید. همچنین می توانید در شبکه های اجتماعی مانند اینستاگرام و فیس بوک اهل فان ما را دنبال کنید.

 

این داستان ها هم جالبه بخوانید:

حکایت خارکن پیری که با چرب زبانی سلطان محمود را سرکیسه کرد!

داستان ضرب المثل عروس نمی‌توانست برقصد می گفت زمین کج است!

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

5 × چهار =

دکمه بازگشت به بالا