داستان

حکایت درخت جاودانگی از مثنوی معنوی؛ درختی که میوه اش مرگ را از بین میبرد!

حکایت درخت جاودانگی: در هندوستان درختی است كه هر كس از ميوه‌اش بخورد پير نمی‌‌شود و عمرش جاودانه خواهد بود. پادشاه شهر اين سخن را از مرد دانشمندی که به حضورش رسیده بود شنيد و مشتاق خوردن آن ميوه شد تا عمرش جاودانه باشد و مرگ در او اثر نکند. برای جستجوی آن درخت، پادشاه يكی از كاردانان خردمند و کوشای دربارش را به هندوستان فرستاد تا آن ميوه را پيدا كند و برای او بياورد.

این حکایت هم جالبه: داستان جالب درباره بازی سرنوشت: خوش‌شانسی یا بدشانسی؟

آن فرستاده سال‌ها در هند جستجو كرد. شهر و جزيره‌ای نماند كه نرود. از مردم نشانی آن درخت را میپرسيد اما او را مسخره می‌كردند و می‌گفتند: تو ديوانه هستی و حتی برخی افراد بدجنس بودند که او را به بازی می‌گرفتند و نشانی غلط به او می‌دادند.

حکایت درخت جاودانگی

بعضی از مردم که افراد دلسوزی بودند و دلشان به حال کاردان دربار می‌سوخت،به او می‌گفتند: تو آدم دانايي هستی و قطعا در اين جست و جو رازی پنهان است. خلاصه کاردان هر حرفی را از بقیه می‌شنید، هرجایی می‌گشت و هرکاری از دستش برمی‌آمد انجام می‌داد تا بتواند آن درخت زندگی را پیدا کند.

پادشاه مدام برای او مال و پول می‌فرستاد و جویای اوضاع می‌شد و به کاردان می‌گفت تا آن درخت را پیدا نکرده، به قصر بازنگردد. او سال‌ها جست و جو كرد اما ذره‌ای به یافتن درخت بی مرگ نزدیک نشد. عاقبت پس از تحمل سختی‌های بسيار، نااميد به ايران برگشت و نمی‌دانست چه کند و به پادشاه چه توضیحی بدهد.

او در راه می‌گريست و نااميد می‌رفت، تا در شهری کسی از او پرسید چرا پریشان حال است؟ وقتی کاردان قصه‌اش را برای او تعریف کرد، آن مرد به او گفت شیخی را می‌شناسد که عالم معروفی است و او قطعا راه رسیدن به درخت بی مرگ را می‌داند. کاردان با آخرین شعله امیدی که در دل داشت نزد شيخ دانا رفت. وقتی شیخ او را پیش خود خواند، کاردان قبل از اینکه بتواند حرفی بزند، گريه كرد و از او كمك خواست. شيخ پرسيد: دنبال چه می‌گردی؟ چرا نااميد شده‌ای؟

حکایت درخت جاودانگی-1

این مطلب هم جالبه: داستان زیبای “یا این یا باز هم این”، راز رسیدن به خواسته‌های بزرگ در زندگی!

فرستاده شاه گفت: پادشاه مرا انتخاب كرد تا درخت كم‌يابی را در هند پيدا كنم كه ميوه آن آب حيات است و جاودانگی می‌بخشد. شاه از من خواست میوه آن درخت را برایش بیاورم تا بخورد و عمر جاودانه داشته‌باشد. سال‌ها آن را در کشور هندوستان جستم و نيافتم و جز تمسخر و طنز مردم چيزی حاصل نشد.

شيخ خنديد و گفت: ای مرد پاك دل! آن درخت، درخت علم است در دل انسان. درخت بلند و عجيب و گسترده دانش، همان آب حيات و جاودانگي عمر است. تو راهت را از ابتدا اشتباه رفته‌ای، چون به دنبال صورت بوده‌ای و نه معنی.

این معنای بزرگ (علم) نام‌های بسياری دارد. گاه نامش درخت است و گاه آفتاب، گاه دريا و گاه ابر، علم صدها هزار آثار و نشان دارد و كم‌ترين اثر آن عمر جاودانه برای فردی است که به جستجوی علم می‌رود و برای کسب علم تلاش می‌کند.

علم و معرفت يك چيز است. يك فرد است. با نام‌ها و نشانه‌های بسيار. مانند پدر تو كه نام‌های زيادی دارد: برای تو پدر است، برای پدرش، پسر است، برای يكی دشمن است و براي يكي دوست است، پدر تو صدها، اثر و نام دارد ولی يك شخص است. هر كه به نام و اثر نظر داشته باشد، مثل تو نااميد می‌ماند، نمی‌تواند به حقیقت برسد و هميشه در جدايي و پراكندگی خاطر و تفرقه است. تو از آن حکایتی که شنیدی، نام درخت را گرفته‌ای نه راز درخت را. نام را رها كن به كيفيت و معني و صفات بنگر، تا به ذات حقيقت برسی. همه اختلاف‌ها و نزاع‌ها از نام آغاز می‌شود. اگر به عمق معنا برسی، خواهی یافت که در دريای معنی آرامش و اتحاد نهفته است.

این حکایت هم جالبه: داستان جالب: راز معلم زیبایی که ازدواج نمی کرد!

امیدواریم از حکایت درخت جاودانگی خوشتان آمده باشد. شما همواره می توانید سوالات، بازی های فکری، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش داستان مجله اینترنتی اهل فان مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند.

درگیر شدن مغز در بازی های فکری می تواند یک راه سرگرم کننده و عالی برای استراحت از استرس های روزانه باشد. تمرکز ما را از نگرانی‌ها دور می‌کند و به ما اجازه می‌دهد در حالی که هنوز ذهن خود را تمرین می‌دهیم، استراحت کنیم. بازی های فکری اغلب شامل به خاطر سپردن و یادآوری اطلاعات است که به بهبود حفظ حافظه و مهارت های یادآوری کمک می کند.

این می تواند به ویژه برای افراد در هر سنی، از جمله دانش آموزان و افراد مسن مفید باشد. شما هرروزه در مجله اینترنتی اهل فان مطالب متنوعی از انواع تست شخصیت، تست بینایی،هوش تصویری، معمای تصویری را می توانید ببینید و لذت ببرید. همچنین می توانید در شبکه های اجتماعی مانند اینستاگرام و فیس بوک اهل فان ما را دنبال کنید.

این حکایات هم جالبه:

حکایت درویش یک دست از مثنوی معنوی؛ درویشی که به بلای سختی گرفتار شد و یک دستش را از دست داد!

داستان دزد نمک شناس؛ حکایت دزد جوانمردی که سپه سالار پادشاه شد!

حکایت مرد شهری و مرد روستایی از مثنوی معنوی؛ مردی که خرش را از روی باد شکمش شناخت!

حکایت زنده به گور کردن تاجر؛ داستان تاجری که هفت سال در قبر زنده ماند!

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هجده + دو =

دکمه بازگشت به بالا