داستان

حکایت حکم قاضی باهوش؛ داستان همسایه‌ای که فقط ضرر می‌رساند!

حکایت حکم قاضی باهوش: روزی و روزگاری یک دهقان و یک شکارچی با هم همسایه بودند. شکارچی داستان ما، یک سگ داشت که همیشه از خانه اش فرار می‌کرد و به مزرعه دهقان می‌رفت و ضرر و زیان زیادی به دهقان وارد می‌کرد.

هر بار دهقان به نزد شکارچی می‌رفت و شکایت می‌کرد. شکارچی هم طبق عادت همیشگی عذرخواهی می‌کرد و قول می‌داد که دیگر این اتفاق تکرار نشود.

این حکایت هم جالبه: حکایت نصحیت خرکی؛ نونت نبود،آبت نبود، نصیحت کردنت چی بود!؟

اما باز هم این اتفاق افتاد و دهقان از آنجایی که خیلی خسته شده بود؛ نزد قاضی رفت تا از طریق قانون اقدام کند و تمام داستان را برای قاضی تعریف کرد.

حکایت حکم قاضی باهوش

قاضی که از قضا مردی با خرد بود به دهقان گفت؛ من می توانم با یک حکم همسایه تو را محکوم کنم و تمام خسارت را از او بگیرم و به تو بدهم. اما این کار دو جنبه منفی دارد.

نکته منفی اول این است که بدون شک باز هم این اتفاق رخ می‌دهد و نمی‌توانی جلوی آن را بگیری و هربار باید بیایی و شکایت کنی. نکته دوم این است که همسایه ات با تو بد شده و حالا یک دشمن در نزدیکی خود داری.

آیا می خواهی طوری زندگی کنی که همیشه یک دشمن در کنارت باشد؟

اما من یک راه دیگری را به تو پیشنهاد می‌دهم که با این کار نه تنها جلوی خسارت های بعدی را می‌گیری، بلکه دیگر همسایه ات با تو دشمن نخواهد شد.

دهقان گفت اگر چنین راه حلی داری من قبول می‌کنم.

اما دهقان پس از شنیدن این راه حل عصبانی شد و گفت: من تا به امروز کلی خسارت دیده‌ام و باز هم از من می‌خواهی این کار را انجام بدهم؟

قاضی گفت اگر می خواهی مشکلت برای همیشه حل شود؛ بهتر است راه حل من را اجرا کنی.

حکایت حکم قاضی باهوش-1

این حکایت هم جالبه: داستان ارتب کماندار و کوروش کبیر؛ بخشندگی عجیب کوروش کبیر در مقابل کسی که میخواست او را بکشد!

دهقان حرف قاضی را قبول کرد. به مزرعه رفت و دو تا از زیباترین بره‌هایش را برداشت و به نزد شکارچی رفت. وقتی شکارچی دهقان را دید با قیافه عصبانی گفت: «سگ من دیگر چکار کرده؟»

دهقان گفت: من آمدم از تو تشکر کنم که لطف کردید جلوی سگت را گرفتی تا به مزرعه من خسارت وارد نکند. برای همین من دو تا بره به عنوان هدیه برای شما آورده ام.

شکارچی چهره اش خوشحال شد و شروع به خنده کرد و گفت: نه شما ببخشید که سگ من به مزرعه شما آمده و خسارت زده است.

دهقان خداحافظی کرد و وقتی داشت به مزرعه خود برمی‌گشت صدای شادی فرزندان شکارچی را می شنید که بابت هدیه خوشحال شده بودند.

دهقان روز بعد دید شکارچی یک خانه کوچکی برای سگش درست کرده که دیگر نتواند به مزرعه دهقان برود. چند روز بعد شکارچی به خانه دهقان آمد و دو تا بز کوهی که شکار کرده بود را به دهقان هدیه داد.

این حکایت هم جالبه: داستان خیاط و کوزه: خیاطی که سنگ در کوزه می انداخت خود نیز در کوزه افتاد!

امیدواریم از حکایت حکم قاضی باهوش خوشتان آمده باشد. شما همواره می توانید سوالات، بازی های فکری، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش داستان مجله اینترنتی اهل فان مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند.

درگیر شدن مغز در بازی های فکری می تواند یک راه سرگرم کننده و عالی برای استراحت از استرس های روزانه باشد. تمرکز ما را از نگرانی‌ها دور می‌کند و به ما اجازه می‌دهد در حالی که هنوز ذهن خود را تمرین می‌دهیم، استراحت کنیم. بازی های فکری اغلب شامل به خاطر سپردن و یادآوری اطلاعات است که به بهبود حفظ حافظه و مهارت های یادآوری کمک می کند.

این می تواند به ویژه برای افراد در هر سنی، از جمله دانش آموزان و افراد مسن مفید باشد. شما هرروزه در مجله اینترنتی اهل فان مطالب متنوعی از انواع تست شخصیت، تست بینایی،هوش تصویری، معمای تصویری را می توانید ببینید و لذت ببرید. همچنین می توانید در شبکه های اجتماعی مانند اینستاگرام و فیس بوک اهل فان ما را دنبال کنید.

این مطلب هم جالبه: داستان جالب بیسکوئیت های زندگی: خوب بودن و خوب موندن مهمتره یا رسیدن به بیسکوئیت های زندگی؟

این حکایت هم جالبه: داستان پادشاه و سه دخترش؛ داستان پسری که با هر سه دختر پادشاه ازدواج کرد!

این حکایت هم جالبه: داستان شنیدنی اصطلاح تعارف شاه عبدالعظیمی!

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سه × یک =

دکمه بازگشت به بالا