قصه
-
داستان
حکایت جالب و شنیدنی دزد باهوشی که با زیرکی داماد شاه شد!
حکایت دزد زیرک: در روزگار قديم دزد خيلى زيرکى بود که تمام مردم شهر از دستش به تنگ آمده بودند.…
بیشتر بخوانید » -
داستان
داستان قدیمی زن زرنگ و شوهر تنبل: حکایت مردی که تنبلی باعث شد، زن شود!!!
زن زرنگ و شوهر تنبل: همانطور که از ایم این حکایت مشخص است قرار است در این داستان با زن…
بیشتر بخوانید » -
داستان
داستان جالب حاکم نیشابور و کشاورز: از خدا بخواه، زیاد هم بخواه!
داستان جالب حاکم نیشابور و کشاورز: داستان ها و حکایت های قدیمی همیشه دلپذیر و جالب بوده اند. این داستان…
بیشتر بخوانید » -
داستان
داستانی جالب درباره تعارف اومد و نیومد داره!
تعارف اومد و نیومد داره: مادربزرگ اهل تعارف بود! از آن تعارف هایی که گاهی راست راست بودند و خیلی…
بیشتر بخوانید » -
داستان
داستان دو مرد ماهیگیر: باید متوجه فرصت ها بود چون مثل ابر بهار می آیند و می روند!
داستان دو مرد ماهیگیر: دو مرد در کنار دریاچه ای مشغول ماهیگیری بودند. یکی از آنها ماهیگیر با تجربه و…
بیشتر بخوانید » -
داستان
حکایت جذاب عشق به پستچی: داستان دختر نوجوانی که عاشق جوان پستچی محلشان شد!
حکایت جذاب عشق به پستچی: چهارده ساله که بودم ؛ عاشق پستچی محل شدم…. حکایت جذاب عشق به پستچی شاید…
بیشتر بخوانید » -
داستان
حکایت راز و رمز پول حلال، از سری داستان های هزار و یک شب!
راز و رمز پول حلال: در روز و روزگارى که ايمان و اعتقاد مردم به سختى سنگ و به صلابت…
بیشتر بخوانید » -
داستان
داستان جذاب و شنیدنی سفر به بهشت: “چاه نکن بهر کسی اول خودت آخر کسی”
چاه نکن بهر کسی اول خودت آخر کسی: در روز و روزگاران پیش حاکم بدجنسی زندگی میکرد که خیلی چاق…
بیشتر بخوانید » -
داستان
حکایت مهمان یا دشمن: داستان حاکمی که در جوانمردی روی همه جوانمردان را کم کرد!
حکایت مهمان یا دشمن: حاکمی در کرمان زندگی می کرد که بسیار مهربان و جوانمرد بود. او عادت داشت هر…
بیشتر بخوانید » -
داستان
حکایت مرد بیچاره ای که در بدشانس بودن مثل او نبود و از هر زنی گول می خورد!
حکایت مرد بدشانس: مردم فقيرى از دست طلبکار خود به شهر ديگرى مىگريزد. مىرود و روى سکوى مسجدى مىنشيند. زنى…
بیشتر بخوانید »