قصه
-
داستان
داستان آموزنده کلوچه های خانم: داستانی در تأیید این نکته که هیچ گاه زود قضاوت نکنید!
داستان آموزنده کلوچه های خانم: زن جوانی بستهای کلوچه و کتابی خرید و روی نیمکتی در قسمت ویژه فرودگاه نشست…
بیشتر بخوانید » -
داستان
حکایت مرد شاطر و جن | داستان مردی که مهمان عروسی جنها شد!!!
حکایت مرد شاطر و جن حکایت مرد شاطر و جن: مرد شاطرى مقدارى گندم داشت. صبحها بيرون مىرفت…
بیشتر بخوانید » -
داستان
حکایت رمال باشی دروغی: مردی که نمی تونست زنش را به حمام ببره!
حکایت رمال باشی دروغی: در زمان قديم زن و شوهري زندگي مي كردند كه خيلي فقير بودند و دو ماهي مي…
بیشتر بخوانید » -
داستان
ملانصرالدین و مرغ بریان شده؛ حکایت مرغ بریانی که یک پا داشت!
ملانصرالدین و مرغ بریان شده:در ایام قدیم پیرمرد باهوشی به نام ملانصرالدین زندگی می کرد. او متوجه شد که همه…
بیشتر بخوانید » -
داستان
داستان عشق به پستچی | داستان دختری 14 ساله که عاشق جوان پستچی محلشان شد!
داستان عشق به پستچی: چهارده ساله که بودم ؛ عاشق پستچی محل شدم…. داستان عشق به پستچی خیلی تصادفی رفتم…
بیشتر بخوانید » -
داستان
قدیمی ترین داستان فارسی: زوج فقیری که با پرنده طلایی بدبخت شدند!
روزي روزگاري پيرمرد و پيرزن فقيري در آسياب خرابه اي زندگي مي كردند. سال هاي سال بود كه پيرمرد پرنده…
بیشتر بخوانید » -
داستان
حکایت قضاوت کار ما نیست قاضی خداست!
حکایت قضاوت: مرد سرمایه داری در شهری زندگی می کرد؛ اما به هیچکس ریالی کمک نمی کرد. فرزندی هم نداشت.…
بیشتر بخوانید » -
داستان
داستان جالب و شنیدنی نه کور می کند نه شفا می دهد!
داستان نه کور می کند نه شفا می دهد: داستان ها و حکایات ادبیات فارسی، زیباترین و عالی ترین نکات…
بیشتر بخوانید » -
داستان
حکایت شاگرد پارچه فروش و زن هوس باز؛ جوانی که به گناه خود را آلوده نکرده و خدا به او نام نیک عطا کرد!
حکایت شاگرد پارچه فروش و زن هوس باز: محمد بن سیرین مشهور به ابن سیرین (متولد 33ق در مدینه، درگذشتۀ…
بیشتر بخوانید » -
داستان
داستان جالب ملانصرالدین و دزد کفش | حکایت پیدا کردن دزد توسط ملا از طریق کشیدن دم خر!
داستان جالب ملانصرالدین و دزد کفش: ملانصرالدین در حیاط را باز کرد تا همسایه آبیارش داخل شود. کار این مرد…
بیشتر بخوانید »