عجایب

مهم‌ترین جاسوسان زن تاریخ؛ از «ملکه جاسوسان» تا خطرناک‌ترین جاسوس گشتاپو

در طول تاریخ، فعالیت‌های جاسوسی معمولاً در سیطره‌ مردان قرار داشته، اما زنان نیز نقشی اساسی و کم‌تر شناخته‌شده ایفا کرده‌اند. از جنگ جهانی دوم گرفته تا دوران جنگ سرد، زنان جاسوس مأموریت‌هایی خطرناک را در پشت خطوط دشمن انجام دادند و با شجاعت و توانایی‌هایشان تاریخ را تغییر دادند. برخی از این زنان، مانند نور عنایت خان و ویولت زابو، جان خود را برای مأموریت‌هایشان فدا کردند، در حالی که دیگرانی مثل دافنه پارک به مقام‌های بالایی در سازمان‌های جاسوسی رسیدند. روایت‌های این زنان نه تنها الهام‌بخش داستان‌های سینمایی و ادبی شده، بلکه یادآور نقش کلیدی آن‌ها در مقاومت‌ها و نبردهای تاریخی است.

دافنه پارک؛ ملکه‌ جاسوسان

دافنه پارک (Daphne Park)، که به «ملکه‌ی جاسوسان» شهرت دارد، یکی از برجسته‌ترین چهره‌های سازمان جاسوسی MI6 بود. او در طول دوران فعالیت خود، مأموریت‌هایی در مکان‌های خطرناک و حساس انجام داد که از مسکو در دوران جنگ سرد گرفته تا کنگو در زمان آشوب‌های پس از استقلال را در بر می‌گرفت. در کنگو، او مردانی را که جانشان در خطر بود، در صندوق عقب ماشین خود پنهان می‌کرد و از منطقه خارج می‌کرد.

پارک که در ۲۰۱۰ و در سن ۸۸ سالگی درگذشت، ظاهر ساده‌اش را عامل موفقیت در کار خود می‌دانست. او در جنگ جهانی دوم، پس از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه آکسفورد، به آموزش نیروهای مقاومت فرانسه که در آستانه‌ روز دی (D-Day) به سرزمین‌های اشغال‌شده فرستاده می‌شدند، مشغول شد. پس از جنگ، او در برلین به دنبال دانشمندان آلمانی بود تا مانع از افتادن آن‌ها به دست شوروی شود.

در دهه‌ ۱۹۵۰، او به مسکو فرستاده شد و در پوشش انجام «کارهای عادی» به جمع‌آوری اطلاعات و برقراری ارتباط‌های مخفی در پارک‌ها پرداخت. همچنین در جریان جنگ داخلی ویتنام، در هانوی به عنوان سرکنسول منصوب شد و گزارش‌های مخفی خود را از طریق پروازهای خطرناک به بیرون منتقل می‌کرد.

دافنه پارک پس از بازنشستگی از MI6، به عنوان عضو هیئت مدیره‌ بی‌بی‌سی و سپس به عنوان عضو مجلس اعیان بریتانیا فعالیت کرد و جایگاهش به عنوان یکی از نمادهای تاریخ جاسوسی جهان ثبت شد.

نور عنایت خان؛ اولین زن اپراتور رادیویی در فرانسه تحت اشغال نازی‌ها

نور عنایت خان (Noor Inayat Khan)، فرزند یک فیلسوف هندی و مادری آمریکایی، در روز اول ژانویه ۱۹۱۴ در مسکو متولد شد. او که از خانواده‌ای با ریشه‌های صوفی‌گری می‌آمد، در زمان جنگ جهانی دوم به نیروی کمکی هوایی زنان بریتانیا (WAAF) پیوست. به دلیل توانایی‌های بالای او در مخابره رادیویی، در سال ۱۹۴۲ توجه سازمان اجرایی عملیات ویژه (SOE) را جلب کرد. با وجود تردیدها درباره‌ مناسب بودن او برای مأموریت‌های خطرناک، نور در سال ۱۹۴۳ به‌عنوان اولین اپراتور رادیویی زن به فرانسه تحت اشغال فرستاده شد.

نور با نام مستعار «مَدِلین» و مأموریتی تحت شعار معروف SOE، یعنی «آتش زدن اروپا»، به فعالیت پرداخت. پس از دستگیری همکارانش، او تصمیم گرفت در فرانسه بماند و به فعالیت‌های مخفیانه ادامه دهد. اما در اکتبر ۱۹۴۳، به دلیل خیانت یکی از اعضای مقاومت فرانسه، نور دستگیر شد. وی تحت شکنجه‌های وحشیانه‌ گشتاپو هرگز اطلاعاتی را فاش نکرد و سرانجام در ۱۳ سپتامبر ۱۹۴۴ در اردوگاه مرگ داخائو تیرباران شد.

پس از مرگش، شجاعت نور با اهدای صلیب جرج توسط بریتانیا و مدال «صلیب جنگ» توسط فرانسه تجلیل شد. همچنین در سال ۲۰۱۲، با تلاش نویسنده زندگی‌نامه‌اش، شربانی باسو، تندیسی از او در منطقه بلومزبری لندن نصب شد.

ویولت زابو؛ زنی با شجاعت خارق‌العاده

ویولت زابو (Violette Szabo)، از والدینی فرانسوی و انگلیسی، در جوانی به دلیل تسلط به زبان فرانسه و توانایی‌های برجسته‌اش جذب دفتر عملیات ویژه (SOE) شد. وی در سال ۱۹۴۲، پس از کشته شدن همسرش در نبرد العلمین، به مأموریت‌های خطرناک در فرانسه تحت اشغال نازی‌ها پیوست.

اولین مأموریت او در آوریل ۱۹۴۴، شامل بررسی وضعیت شبکه‌های مقاومت و جمع‌آوری اطلاعات درباره‌ کارخانه‌های تولید تسلیحات آلمان‌ها بود. وی پس از این مأموریت موفقیت‌آمیز، به بریتانیا بازگشت و حتی برای دختر خردسالش لباس خرید. در دومین مأموریتش، دو روز پس از حمله‌ نورماندی، او به جنوب فرانسه اعزام شد.

ویولت در جریان مأموریتی برای تخریب خطوط ارتباطی نازی‌ها، پس از درگیری مسلحانه و اتمام مهمات، به اسارت درآمد. او تحت شکنجه‌های شدید مقاومت کرد و به اردوگاه راونسبروک منتقل شد. ویولت با وجود شرایط سخت، روحیه‌ای قوی داشت و حتی با خواندن سرودهای دسته‌جمعی به تقویت روحیه‌ی سایر زندانیان کمک کرد. سرانجام، او در اوایل سال ۱۹۴۵ به همراه دو زن دیگر اعدام شد.

پس از مرگ، داستان شجاعت ویولت در فیلم «نامش را با غرور حک کن» (Carve Her Name With Pride) بازگو شد. همچنین، بریتانیا صلیب جرج را به او اعطا کرد، و او به یکی از قهرمانان جاودان جنگ جهانی دوم تبدیل شد.

نانسی ویک؛ موش سفید گشتاپو

نانسی ویک (Nancy Wake) ، متولد ۱۹۱۲ در نیوزلند، یکی از مشهورترین چهره‌های مقاومت در جنگ جهانی دوم بود. او که بعدها به عنوان «موش سفید» شناخته شد، به دلیل مهارتش در فرار از چنگال گشتاپو به این نام لقب گرفت. پس از ازدواج با یک صنعت‌گر فرانسوی، در جریان اشغال فرانسه به جنبش مقاومت پیوست و به یکی از رهبران کلیدی تبدیل شد.

او با کمک به تجهیز و سازماندهی ۷,۰۰۰ مبارز مقاومت در فرانسه نقش مهمی در تضعیف نیروهای آلمانی پیش از تهاجم متفقین در روز دی (D-Day) ایفا کرد. نانسی همچنین در مأموریت‌های خطرناکی مانند تخریب پل‌ها، قطع خطوط ارتباطی نازی‌ها و کمک به پناهجویان در فرار از فرانسه نقش داشت.

پس از جنگ، نانسی به دلیل شجاعت خود جوایز بسیاری از جمله مدال جرج از بریتانیا و لژیون دونور از فرانسه دریافت کرد. همچنین، زندگی او الهام‌بخش رمان «شارلوت گری» نوشته سباستین فالکس و اقتباس سینمایی آن در سال ۲۰۰۱ بود.

ویرجینیا هال؛ خطرناک‌ترین جاسوس گشتاپو

ویرجینیا هال (Virginia Hall)، که توسط گشتاپو به عنوان «خطرناک‌ترین جاسوس» شناخته می‌شد، یکی از قهرمانان گمنام جنگ جهانی دوم بود. او که یک پای چوبی داشت (که خودش با شوخی آن را «کاتبرت» نامیده بود)، پس از وقوع حادثه‌ای در جوانی، محدودیت‌های جسمانی را مانع فعالیت‌هایش ندید.

در جریان جنگ، او به عنوان مأمور سازمان اجرایی عملیات ویژه (SOE) وارد فرانسه تحت اشغال شد و شبکه‌های مقاومت را راه‌اندازی کرد. پس از اشغال فرانسه توسط آلمان، او مجبور شد در زمستان از کوه‌های پیرنه به اسپانیا فرار کند. ویرجینیا در این سفر پیام مخابره کرد که «کاتبرت مشکل‌ساز شده است»، که باعث شد فرماندهانش به اشتباه فکر کنند منظور او فردی دیگر است و پاسخ دهند «اگر مزاحم است، او را حذف کنید!»

در سال ۱۹۴۴، او مجدداً به فرانسه بازگشت و با ایجاد شبکه‌های مقاومت، خطوط ارتباطی نازی‌ها را مختل کرد.

ویرجینیا پس از جنگ به عنوان یکی از معدود زنان دریافت‌کننده نشان صلیب خدمات برجسته آمریکا شناخته شد و الهام‌بخش نسل‌های بعدی جاسوسان و فعالان مقاومت شد.

لیدیا و ولادیمیر گوریف؛ هویت جعلی و زندگی دوگانه

لیدیا و ولادیمیر گوریف (Lidiya and Vladimir Guryev) که در ایالات متحده به نام‌های “سینتیا و ریچارد مورفی” شناخته می‌شدند، از جاسوسان مخفی روسیه بودند که برای سرویس اطلاعات خارجی روسیه (SVR) فعالیت می‌کردند. این زوج زندگی خود را در نیوجرسی به عنوان یک خانواده عادی آغاز کردند. لیدیا در یک بانک در نیویورک کار می‌کرد، و ولادیمیر نقش یک پدر خانه‌دار را ایفا می‌کرد. دخترانشان که در آمریکا متولد شده بودند، از فعالیت‌های جاسوسی والدینشان کاملاً بی‌اطلاع بودند.

در سال ۲۰۱۰، FBI با شکستن رمز ارتباطات مخفیانه آنها، شبکه جاسوسی‌شان را شناسایی کرد. گوریف‌ها به همراه هشت جاسوس دیگر در آمریکا دستگیر شدند. این بازداشت‌ها بخشی از یک عملیات بزرگ‌تر برای افشای شبکه‌ای از جاسوسان روسی بود که با هویت‌های جعلی در ایالات متحده فعالیت داشتند.

در توافقی میان آمریکا و روسیه، گوریف‌ها به روسیه بازگردانده شدند. در ازای آزادی این جاسوسان، روسیه نیز چهار جاسوس غربی را آزاد کرد. بعدها، دخترانشان نیز به روسیه ملحق شدند و خانواده در آنجا زندگی خود را ادامه داد.

آنا چپمن؛ جذاب‌ترین جاسوس روسیه

آنا چپمن (Anna Chapman) یکی دیگر از اعضای این شبکه جاسوسی بود. او دختر یک دیپلمات روس بود و زندگی خود را بین لندن و نیویورک گذرانده بود. در نیویورک، با سرمایه‌ای از سوی دولت روسیه، کسب‌وکار اینترنتی در زمینه املاک راه‌اندازی کرد. فعالیت‌های او به جمع‌آوری اطلاعات مهم برای روسیه متمرکز بود.

در ژوئن ۲۰۱۰، چپمن به همراه دیگر جاسوسان توسط FBI دستگیر شد. او در تبادل زندانیان میان روسیه و آمریکا به کشورش بازگردانده شد و در آنجا به یک شخصیت رسانه‌ای تبدیل شد.

پس از دستگیری، همسر سابقش، الکس چپمن، اطلاعاتی درباره زندگی خصوصی او فاش کرد که جنجال‌هایی در رسانه‌ها به وجود آورد. همچنین تصاویر خصوصی آنا و جزئیاتی از زندگی مشترکشان در رسانه‌ها منتشر شد.

چپمن پس از بازگشت به روسیه از شهرت خود استفاده کرد و به انتشار کتابی پرداخت که خود را شبیه به مأموران حرفه‌ای و نمادین مانند جیمز باند معرفی می‌کرد. او همچنین در پروژه‌های رسانه‌ای و تبلیغاتی شرکت کرد.


منبع فارسی: روزیاتو

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

5 × یک =

دکمه بازگشت به بالا