چرا وایکینگها آمریکای شمالی را مستعمره خود نکردند؟

تعداد ناکافی وایکینگها
پژوهشگران خاطرنشان میکنند که تعداد وایکینگهای ساکن در گرینلند کم و حتی تعداد کلی وایکینگها نسبتا اندک بود. جان بیل، متصدی مجموعهی کشتی وایکینگها در موزه تاریخ فرهنگی دانشگاه اسلو به لایوساینس گفت: «جمعیت کل کشورهای اسکاندیناوی در اواخر عصر وایکینگها احتمالا کمتر از یک میلیون بود. درهمینحال، جمعیت اولیه وایکینگها در گرینلند تنها به ۴۰۰ تا ۵۰۰ نفر میرسید. در دورهی اوج خود در حدود سال ۱۳۰۰ میلادی، حداکثر جمعیت آنها در این ناحیه احتمالا دوهزار تا سههزار نفر بود
جمعیت کلی بومیان وینلند در عصر بازدید وایکینگها از این منطقه نامشخص است، بااینحال آن جمعیت بسیار بیشتر از تعداد وایکینگها بود. براساس پژوهشی در سال ۲۰۱۰ که در مجلهی American Antiquity منتشر شد، جمعیت بومیان شرق آمریکای شمالی در حدود سال ۱۵۰۰ میلادی چیزی بین ۵۰۰ هزار تا ۲٫۶ میلیون نفر تخمین زده میشود.
مانع دیگر، مسیری بود که وایکینگها در آمریکای شمالی انتخاب کرده بودند. سرما و طوفانهای نسبتا معمول اقیانوس اطلس شمالی باعث میشد این دریا مسیری نامطلوبتر نسبت به جنوب باشد. فاصلهی بین وینلند و گرینلند هم مشکل بزرگی برای وایکینگها به شمار میرفت. گرینلند از نظر رسیدن به کالاهای بازار در اروپا هفتهها فاصله داشت و به همین دلیل داد و ستد دشوار میشد.
علاوه بر این، میزان شهرنشینی در اسکاندیناوی عصر وایکینگ کمتر از اروپا در زمان پس از کلمب بود و استانهای تحت حکمرانی وایکینگها توسعهیافتگی پایینتر داشت. شکلگیری دولتها در قرن پانزدهم میلادی بهویژه هنگام مقایسه اسکاندیناوی با شبهجزیرهی ایبری، بسیار پیشرفتهتر از قرن یازدهم بود؛ زیرا دولتهای پیشرفتهتر میتوانستند بیشتر از دولتهای جوان دانمارک، نروژ و سوئد در مستعمرهسازی سرمایهگذاری کنند.
دیگر عوامل ضداستعماری
پس از سفرهای کلمب، همهگیریهای متعددی در نیمکرهی غربی شیوع پیدا کرد و باعث تلفات زیادی در جمعیتهای بومی آمریکایی شد؛ ازاینرو استعمارگران اروپایی آسانتر توانستند این نواحی و منابع طبیعی آن را غارت کنند. دکتر ویلیام اگر و هربرت مشنر در سال ۲۰۰۹ مقالهای را در کتاب «دنیای شمال: ۹۰۰ تا ۱۴۰۰ میلادی» منتشر کردن که براساس آن، بیماریهای وایکینگها عامل احتمالی همهگیری در مردم شمالگان بود، اما این همهگیری به شکل گسترده در آمریکای شمالی شیوع نیافت.
به علاوه، سوابق تاریخی نشاندهندهی اختلاف عقیدهی داخلی در میان وایکینگهایی هستند که به آمریکای شمالی سفر میکردند. حماسه اریک سرخ به اختلافهای مذهبی اشاره میکند که به سفرها و تاکتیکها هنگام مبارزه با مردمان بومی مربوط است. وایکینگها با وجود تمام مشکلات، احتمالا منطقهی لانس او میدوز را پس از تقریبا دو دهه ترک کردند. به طور کلی هر امیدی که وایکینگها برای مستعمرهسازی آمریکای شمالی داشتند بسیار دستنیافتنی بود.