نگاهی به تاریخچه کمونیسم و انواع آن؛ از مارکسیسم تا مائوئیسم

کمونیسم، ایدئولوژیای که بیش از یک قرن است ذهنها و جوامع را به خود مشغول کرده، یک نظام فکری و سیاسی با هدف ایجاد جامعهای برابر و بدون طبقه است. این مکتب که ریشه در نقد سرمایهداری و آرمان عدالت اجتماعی دارد، با فراز و نشیبهای بسیار در تاریخ معاصر همراه بوده است. از مانیفست کارل مارکس و فریدریش انگلس در قرن نوزدهم تا تجربههای عملی آن در قرن بیستم، کمونیسم هم الهامبخش انقلابها بوده و هم مورد انتقادهای گسترده قرار گرفته است. در این مقاله، به بررسی چیستی کمونیسم، تاریخچه آن، انواع مختلفش و وضعیتش در جهان امروز میپردازیم.
تاریخچه کمونیسم: از آرمانهای باستانی تا انقلابهای مدرن

ریشههای فکری کمونیسم را میتوان در آثار فیلسوفانی چون افلاطون جستوجو کرد که در کتاب «جمهور» از جامعهای آرمانی با مالکیت اشتراکی سخن گفت. اما شکل مدرن این ایدئولوژی در قرن نوزدهم با انتشار «مانیفست حزب کمونیست» در سال ۱۸۴۸ توسط کارل مارکس و فریدریش انگلس متولد شد. آنها با نقد سرمایهداری صنعتی، خواستار لغو مالکیت خصوصی و ایجاد جامعهای شدند که در آن ابزار تولید به صورت اشتراکی اداره شود. این ایدهها در انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه به رهبری ولادیمیر لنین به واقعیت پیوست و اتحاد جماهیر شوروی را به اولین دولت کمونیستی جهان تبدیل کرد. پس از جنگ جهانی دوم، کمونیسم به شرق اروپا، چین و بخشهایی از آسیا گسترش یافت، اما با فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۱، بسیاری از این نظامها یا سقوط کردند یا تغییر مسیر دادند.
انواع کمونیسم: شاخههای اصلی و تفاوتهایشان

کمونیسم در طول زمان به شاخههای متعددی تقسیم شده که هر یک ویژگیها و رویکردهای خاص خود را دارند. در ادامه، به بررسی مفصل مهمترین انواع آن میپردازیم:
مارکسیسم

مارکسیسم، پایه و اساس نظری کمونیسم، توسط کارل مارکس و فریدریش انگلس در قرن نوزدهم توسعه یافت. این مکتب بر مفهوم مبارزه طبقاتی میان بورژوازی (صاحبان سرمایه) و پرولتاریا (کارگران) تمرکز دارد و معتقد است که سرمایهداری به طور طبیعی به فروپاشی خود منجر خواهد شد. مارکس پیشنهاد کرد که پس از انقلاب کارگری، یک مرحله انتقالی به نام «دیکتاتوری پرولتاریا» شکل گیرد تا مالکیت خصوصی حذف شده و ابزار تولید به دست جامعه بیافتد. هدف نهایی مارکسیسم، ایجاد جامعهای بیطبقه و بدون دولت است که در آن همه چیز به صورت اشتراکی اداره شود. این نظریه، الهامبخش بسیاری از جنبشهای انقلابی شد، اما پیادهسازی عملی آن چالشهای بسیاری به همراه داشت.
لنینیسم

لنینیسم، نسخه عملیتر مارکسیسم، توسط ولادیمیر لنین در اوایل قرن بیستم در روسیه شکل گرفت. لنین معتقد بود که انقلاب کمونیستی به تنهایی و به صورت خودجوش توسط کارگران رخ نمیدهد و نیاز به یک حزب پیشرو (حزب کمونیست) دارد که تودهها را سازماندهی و هدایت کند. او مفهوم «دیکتاتوری پرولتاریا» را به یک دولت متمرکز و قدرتمند تبدیل کرد که در اتحاد جماهیر شوروی به اجرا درآمد. لنینیسم بر صنعتیسازی سریع و کنترل دولتی اقتصاد تأکید داشت و توانست در سال ۱۹۱۷ قدرت را در روسیه به دست گیرد. با این حال، این رویکرد به دلیل تمرکزگرایی شدید و سرکوب مخالفان، از آرمان اولیه برابری فاصله گرفت.
مائوئیسم

مائوئیسم، که توسط مائو زدونگ در چین توسعه یافت، نسخهای از کمونیسم است که بر نقش دهقانان به جای کارگران صنعتی تأکید دارد. مائو معتقد بود که در کشورهای کشاورزیمحور مانند چین، دهقانان نیروی اصلی انقلاب هستند. او همچنین «انقلاب فرهنگی» را در دهه ۱۹۶۰ راهاندازی کرد تا ایدئولوژی کمونیستی را در جامعه تثبیت کند و عناصر سنتی و سرمایهداری را ریشهکن سازد. مائوئیسم با برنامههایی چون «جهش بزرگ به پیش» سعی در صنعتیسازی سریع داشت، اما این سیاستها اغلب به فجایع اقتصادی و انسانی، مانند قحطی بزرگ، منجر شد. با این حال، مائوئیسم در چین و برخی جنبشهای انقلابی دیگر در جهان تأثیر ماندگاری گذاشت.
کمونیسم چپ و آنارشیسم-کمونیسم

کمونیسم چپ و آنارشیسم-کمونیسم، که از چهرههایی چون میخائیل باکونین الهام گرفتهاند، هرگونه دولت یا اقتدار متمرکز را رد میکنند. این شاخه معتقد است که کمونیسم واقعی تنها در جامعهای بدون سلسلهمراتب و خودگردان ممکن است و دولت، حتی در شکل «دیکتاتوری پرولتاریا»، به سرکوب و نابرابری منجر میشود. آنارشیست-کمونیستها خواستار مالکیت اشتراکی و تصمیمگیری جمعی بدون واسطه دولت هستند. این دیدگاه در مقابل لنینیسم و مائوئیسم قرار دارد و در جنبشهایی مانند کمون پاریس (۱۸۷۱) نمود یافت، اما به دلیل نبود ساختار متمرکز، کمتر به قدرت سیاسی دست یافت.
وضعیت کمونیسم در جهان امروز: افول یا تحول؟

امروزه تنها پنج کشور چین، کوبا، ویتنام، لائوس و کره شمالی، به طور رسمی خود را کمونیست مینامند، اما واقعیت با آرمانهای اولیه تفاوت دارد. چین، به عنوان دومین اقتصاد بزرگ جهان، با اصلاحات اقتصادی از دهه ۱۹۸۰ عناصر سرمایهداری را پذیرفته و بیش از ۸۰۰ میلیون نفر را از فقر نجات داده است، هرچند حزب کمونیست همچنان قدرت را در دست دارد. کوبا و کره شمالی با چالشهای اقتصادی و انزوای جهانی روبهرو هستند، در حالی که ویتنام و لائوس نیز به سمت اقتصاد بازار حرکت کردهاند. فروپاشی شوروی و انقلابهای ۱۹۸۹ در اروپای شرقی، کمونیسم را به حاشیه راند، اما ایدههای آن همچنان در جنبشهای چپگرا و انتقاد از نابرابری جهانی زنده ماندهاند.
کمونیسم در گذر زمان

کمونیسم از یک آرمان باستانی برای برابری به یک ایدئولوژی انقلابی تبدیل شد که در قرن بیستم جهان را دگرگون کرد. تاریخچه آن از مارکس تا فروپاشی شوروی، انواعش از مارکسیسم و لنینیسم تا مائوئیسم و کمونیسم چپ، و وضعیت کنونیاش در چند کشور باقیمانده، نشاندهنده سفری پرماجرا است. اگرچه این مکتب در شکل کلاسیکش رو به افول رفته، اما تأثیر آن بر سیاست و اقتصاد جهانی همچنان موضوع بحث و بررسی است.
منبع فارسی: روزیاتو