اصطلاح چه کشکی چه پشمی از کجا آمده است!؟+داستان
اصطلاح چه کشکی چه پشمی: داستان ها و حکایات ادبیات فارسی، زیباترین و عالی ترین نکات اخلاقی را به مخاطب ارائه می دهند. این داستان ها سرشار از پند و اندرز و توصیه های اخلاقی است. در حکایت حکایت کشک چی؟ پشم چی؟ از سری مطالب سرگرمی تلاش می شود به پدیده حرص و طمع و نیز بدعهدی پرداخته شود. حرص و بدعهدی که ممکن است همه چیز را از بین ببرد. با وب سایت چشمک همراه باشید.
هر ضرب المثلی که در هر فرهنگی استفاده می شود، ریشه ای قدیمی و جالب دارد که کمتر کسی با آن آشناست. در این مطلب قصد داریم داستان جالب یکی دیگر از ضرب المثل های رایج با اصطلاح چه کشکی چه پشمی را برایتان بازگو کنیم.
این حکایت هم جالبه: حکایت کشاورز و خربیچاره ای که در چاه افتاد و مردمانی که اندازه الاغ، عقل نداشتند!
اصطلاح چه کشکی چه پشمی
در روزگاران قدیم گوسفند دار خسیسی در یک روستا زندگی می کرد. خساست او به حدی بود که برای چراندن گوسفندانش به هیچ وجه حاضر نبود چوپانی را استخدام کند تا از گوسفندانش مراقبت کند و به چرا ببرد.
به همین خاطر گوسفند دار خسیس هر روز صبح خودش گوسفندانش را از آغل بیرون می آورد و برای چریدن به صحرا می برد. هر چقدر اطرافیانش از سر دلسوزی به او می گفتند که چوپانی استخدام کن و خودت به کارهای دیگر برس، زیر بار نمی رفت و می گفت: «خودم بهتر از هر چوپانی می توانم مواظب گوسفندهایم باشم.»
تا این که یک روز بهاری که با گوسفندانش به صحرا رفته بود، هوا ناگهان ابری شد و باران تندی شروع به باریدن کرد. گله دار به شدت ترسید و نمی دانست چه کند، گوسفندها هر کدام به طرفی رفتند و خود او هم از ترس سیل، از درختی بالا رفت و آنجا پناه گرفت.
گوسفند دار خسیس در بالای درخت دستانش را رو به آسمان بلند کرد و گفت: «خدایا من و گوسفندانم را از این باد و باران نجات بده، نذر می کنم که حتما نصف گوسفندهایم را به فقرا بدهم.»
هوا، هوای بهاری بود. به همین خاطر مدتی بعد کم کم از شدت باد و باران کاسته شد. گله دار همان طور که بالای درخت نشسته بود گفت: «خدایا خودت میدانی که فقیر بیچاره ها بلد نیستند از گوسفندها مراقبت کنند. من آن را خودم نگه می دارم و در عوض هر چه پشم و کشک از گوسفندها به دست آمد، در راه تو به فقرا می دهم.»
پشیمان شدن گله دار خسیس
هوا داشت بهتر و بهتر میشد و گله دار از این که چنان نذر بزرگی کرده، پشیمان بود. او، این بار رو به سوی آسمان کرد و گفت: «خدایا، آدم فقیر و بیچاره پشم به چه دردش می خورد؟ بیچاره آه ندارد با ناله سودا کند. همان بهتر که کشک به فقرا بدهم تا شکمی از عزا در آوردند.»
هوا داشت دوباره آفتابی میشد که گله دار از درخت پایین آمد. گوسفندهایش راکه هر کدام زیر درختی پناه گرفتند را جمع کرد و تصمیم گرفت به خانه اش برگردد. به این بار حتى سرش را رو به آسمان هم بلند نکرد.
با خود گفت: «فقیر بیچاره ها کشک را می خواهند چه کنند. آنها که نان ندارند. اگر نان داشتند، می توانستند نان و کشک بخورند. اما وقتی نان برای خوردن ندارند، کشک به چه دردشان می خورد.»
با این فکرها، گله دار دور نذری که برای نجات خودش و گوسفندهایش کرده بود، خط کشید و گله را جمع و جور کرد تا به خانه ببرد. هوا، هوای بهاری بود؛ ناگهان رعد و برقی در آسمان پیدا شد و باران به شکل رگباری شروع به باریدن کرد. چند دقیقه که گذشت سیل راه افتاد و تا گله دار به خودش بیاید و بتواند خودش را جمع و جور کند، دو سه گوسفند گله را سیل برد.
کاربرد اصطلاح چه کشکی چه پشمی
از آن روزگار به بعد، هر کس بخواهد زیر قولی که داده بزند یا وجود چیزی را کاملا انکار کند، می گوید: «ای بابا، چه کشکی چه پشمی!؟»
این حکایت هم جالبه: حکایت شاه عباس و تنبه درباریان با پِهِن اسب : وقتی شاه عباس به جای تنباکو، پهن اسب روی قلیان درباریان قرار داد!
امیدواریم از حکایت اصطلاح چه کشکی چه پشمی خوشتان آمده باشد. شما همواره می توانید سوالات، بازی های فکری، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش داستان مجله اینترنتی اهل فان مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند.
درگیر شدن مغز در بازی های فکری می تواند یک راه سرگرم کننده و عالی برای استراحت از استرس های روزانه باشد. تمرکز ما را از نگرانیها دور میکند و به ما اجازه میدهد در حالی که هنوز ذهن خود را تمرین میدهیم، استراحت کنیم. بازی های فکری اغلب شامل به خاطر سپردن و یادآوری اطلاعات است که به بهبود حفظ حافظه و مهارت های یادآوری کمک می کند.
این می تواند به ویژه برای افراد در هر سنی، از جمله دانش آموزان و افراد مسن مفید باشد. شما هرروزه در مجله اینترنتی اهل فان مطالب متنوعی از انواع تست شخصیت، تست بینایی،هوش تصویری، معمای تصویری را می توانید ببینید و لذت ببرید. همچنین می توانید در شبکه های اجتماعی مانند اینستاگرام و فیس بوک اهل فان ما را دنبال کنید.
این داستان ها هم جالبن بخوانید:
چند داستان کوتاه جالب: وقتی شانس در خانه ات رو میزنه و تو پس میزنی!
داستان مدیر ورشکسته؛ داستان جالب درباب اینکه اعتماد به نفس می تواند عامل اصلی موفقیت باشد!
داستان پهلوان پنبه؛ داستان مردی که الکی الکی پهلوان شد!
اصطلاح ریش گرو گذاشتن از کجا آمده است + داستان تار ریش ارزشمند و کپه ریش بی ارزش!
اصطلاح آنچه تو از رو می خوانی، من از بَرَم از کجا آمده است+داستان
دو خواهر و پسر هوس باز؛ حکایت پسر هوس بازی که هر لحظه عاشق دختری می شد!!!