اصطلاح بزخری کردن از کجا آمده است+داستان
اصطلاح بزخری کردن: یک روز ملانصرالدین تصمیم گرفت گاوش را به بازار ببرد و بفروشد. پیش از رفتن به بازار آب و علف خوبی به گاو خودش داد و آن را به بازار برد. یکی از آدم های بدکار وقتی دید ملانصرالدین گاوش را به بازار آورده تا بفروشد فکر شیطانی به ذهنش رسید و نقشه ای کشید که سر بیچاره کلاه بگذارد. او با عجله به سراغ دوستانش رفت و نقشه اش را با آن ها در میان گذاشت و طبق نقشه یکی یکی به طرف ملا نصرالدین رفتند.
این مطلب هم جالبه: حکایت آموزنده و شنیدنی “پیرمرد کفشدوز و سوزن کفاشی” که هر انسانی باید آن را بخواند و حفظ کند!
داستان اصطلاح بزخری کردن
اولی گفت: عموجان این بز را چند می فروشی؟ ملانصرالدین گفت: این حیوان گاو است و بز نیست. مرد گفت: گاو است؟ به حق چیزهای نشنیده! مردم بز را به بازار می آورند تا به اسم گاو بفروشند. ملا داشت عصبانی میشد که مرد حیله گر راهش را گرفت و رفت.
دومی آمد و گفت: ملاجان بزت را چند می فروشی؟ ملا از کوره در رفت و گفت: مگر کوری و نمی بینی که این گاو است نه بز؟ مرد حیله گر گفت: چرا عصبانی میشوی؟ بزت را برای خودت نگه دار و نفروش!
چند لحظه بعد سومی آمد و گفت: ببینم آقا این حیوان قیمتش چند است؟ ملا گفت: ده سکه! خریدار گفت: ده سکه؟ مگر میخواهی گاو بفروشی که ده سکه قیمت گذاشتی؟!!! این بز دو سکه هم نمی ارزد. ملا باز هم عصبانی شد و گفت: گاو؟ پس چی که گاو می فروشم! خریدار گفت : دروغ به این بزرگی؟؟؟ مگر مردم نادان هستند که پول گاو بدهند و بز بخرند؟!!
ملا نگاهی به گاوش انداخت، کمی چشم هایش را مالید و با خود گفت: نکند من دارم اشتباه می کنم و این حیوان واقعا بز است نه گاو؟!
خریدار چهارمی سر رسید و با لبخند و آرامش گفت: ببخشید آقا آیا این بز شما شیر هم می دهد؟ ملا که شک در دلش بود گفت: نه آقا بز است، به درد این میخورد که زمین را شخم بزند. خریدار گفت: خب حالا این بزت را چند می فروشی تا با آن زمینم را شخم بزنم؟ ملا با خود گفت: حتما من اشتباه می کنم؛ مردی به این محترمی هم حرف سه نفر قبلی را تکرار می کند؛ خلاصه معامله انجام شد و ملا گاوش را که دیگر مطمئن بود بز است به دو سکه فروخت و به خانه اش برگشت.
دزدها هم با خیال راحت گاو را به آن طرف بازار بردند و با خیال راحت فروختند، از آن به بعد وقتی خریداری بخواهد هر جنسی را به قیمت کمتری بخرد می گویند “بز خری می کند”
این مطلب هم جالبه: حکایت استخوان لای زخم گذاشتن: قصاب بیچاره ای که گرفتار حکیم باشی حیله گر شده بود!
کاربرد ضرب المثل بز خری کردن
ضرب المثل ” بز خری می کند “ کنایه از کم جلوه دادن ارزش یک کالا می باشد.
گاهی اوقات فردی به علت نیاز مالی مجبور می شود تا لوازم یا دارایی خود را بفرشد اما برخی از این موقعیت سوء استفاده کرده و می خواهند با شرایط استثنائی صاحب کالا های آن فرد شوند، فرد نیازمند هم با توجه به شرایط پیش آمده چاره ای جز تسلیم در برابر این افراد سودجو ندارد.
متاسفانه در این شرایط اشخاصی وجود دارند که به جای کمک به فرد نیازمند با هم نقشه می کشند تا دارایی کمی که برای فرد مانده را نیز با پایین ترین مبلغ ممکن از آن خود کنند و سپس با مبلغی بالا تر به دیگران بفروشند و سودی از این معامله به دست آورند.
در واقع این افراد سود خود را در ضرر دیگران می بینند و هیچ عذاب وجدانی هم بابت این کار ندارند زیرا هر انسانی با کم ترین وجدان باقی مانده نیز هیچ زمان راضی به ضرر و خراب شدن زندگی دیگران نمی شود.
انسان شریف و واقعی کسی ست که در شرایط مشابه به جای سوء استفاده از موقعیت بد شخص گرفتار به هر شکل ممکن به او کمک کند، یا مثلا اگر کالا و جنسی را از فرد نیازمند می خرد قیمت واقعی و منصفانه ی آن را پرداخت کند تا بلکه همان مبلغ بتواند یاری رسان شخص گرفتار باشد.
امیدواریم از حکایت اصطلاح بزخری کردن خوشتان آمده باشد. شما همواره می توانید سوالات، بازی های فکری، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش داستان مجله اینترنتی اهل فان مشاهده و مطالعه کنید. در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند.
درگیر شدن مغز در بازی های فکری می تواند یک راه سرگرم کننده و عالی برای استراحت از استرس های روزانه باشد. تمرکز ما را از نگرانیها دور میکند و به ما اجازه میدهد در حالی که هنوز ذهن خود را تمرین میدهیم، استراحت کنیم. بازی های فکری اغلب شامل به خاطر سپردن و یادآوری اطلاعات است که به بهبود حفظ حافظه و مهارت های یادآوری کمک می کند.
این می تواند به ویژه برای افراد در هر سنی، از جمله دانش آموزان و افراد مسن مفید باشد. شما هرروزه در مجله اینترنتی اهل فان مطالب متنوعی از انواع تست شخصیت، تست بینایی،هوش تصویری، معمای تصویری را می توانید ببینید و لذت ببرید. همچنین می توانید در شبکه های اجتماعی مانند اینستاگرام و فیس بوک اهل فان ما را دنبال کنید.
این داستان ها جالبه بخونید:
حکایت مرد طمع کار: چیزی که مال تو نیست را برندار!
اصطلاح به جمالت نناز که به تبی بند است، به مالت نناز به شبی بند است از کجا آمده است!؟
زن زیبای جوحی و قاضی هوس باز؛ حکایت عاشق شدن قاضی و گیر افتادن او در صندوق!
اصطلاح ماست ها را کیسه کردن از کجا آمده است!؟ + داستانی نه چندان قدیمی
پیرزن اسپند دود کن و مرد تاجر؛ وقتی اسپند دود کردن برای پیرزن فقیر، عاقبت به خیری آورد!